مزرعه سیب زمینی

ساخت وبلاگ
سه کارورزدر دوزخ قرار بود که همراه استاد خود جهت کارورزی و کسب تجربی علمی به روی زمین  بیایند.استاد دوره کارآموزی از آنها سوال می کند که برای فریب و اغفال مردم از چه فنونی استفاده خواهد کرد؟شیطانک اولی می گوید:من فکر می کنم از شیوه کلاسیکی بهره خواهم جست به این معنی که  به مردم خواهم گفت :خدایی در کار نیست پس گناه را به تند باد بسپارند و از زندگی لذت ببرند.شیطانک دومی گفت :من فکر می کنم که به مردم خواهم گفت که جهنمی در کار نیست پس گناه رابه تندباد بسپارید و از زندگی لذت ببرید. شیطانک سومی گفت که من فکر می کنم از شیوه عوامانه تری استفاده خواهم کرد.من به مردم خواهم گفت که جای عجله و شتاب نیست.فرصت برای توبه و آنچه مایلید به دست آوردید بسیار است پس گناه را به تند بسپارید و از زندگی ببرید . نکته :سوال مهم :شما آیابه  کدامین شیطانک گوش سپرده اید؟انجام چه کاری زا در زندگی به تعویق انداخته اید؟قدر فرصت های امروزتان را بدانید و به یادداشته باشید امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودید.   #سجادطباطباییان#بمب_انرژی#مشاوره#انگیزه#انگیزش#راهپویان_پرواز#کنکور#همایش#مشاوره_تحصیلی   sajadtabatabaeeian#   #moshavere  #konkur#rahpouyanparvaz#rahpooyanparvaz#angizesh#bombenergy#konkoor     + نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 14:42  توسط ََAF  |  مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب کردند .یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند ،غذاهای 40 سال پیش در این شهرک پخته می شد ،خط روی شیشه های مغازه ها ،فرم مبلمان ، آهنگها،فیلم های قدیمی ،اخباری که از رایو و تلویزیون پخش می شد را مطابق با 40 سال قبل ساختند بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند. تعداد موی سر،رنگ موی سر، نوع استخوان،خمیدگی بدن،لرزش های دست ها،لرزش صداها ،میزان فشار خون... بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند،بعد از گذشت 5 الی 6 ماه کم کم پشتشان صاف شد ،راست می ایستادند لرزش دست ها به طور ناخودآگاه از بین رفت ،لرزش صدا خوب شد.ضربان قلب مثل افراد جوان شد ،رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد چین و چروک ها دست و صورت از بین رفت....   علت چه بود خیلی ساده ،آن ها چون مطابق با 40 سال پیش زندگی کردند باور کرده بودند 40 سال جوانتر شده اند.انسان ها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا می کند که چگونه بیندیشد.اصولا فرق میان باورهای آنان است .انسان های موفق با باورهای عالی ،موفقیت را برای خود خلق می کنند .انسان های ثروتمند ،باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت می روند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود می رسند. قانون زندگی قانون با مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد.زنگ را زدند و بیدار شد.با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این باور که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آنروز و آن شب را برای حل کردن آن ها فکر کرد هیچ یک را نتوانست حل کند.اما طی هفته دست از کوشش بر نداشت سرانجام یکی از آن دو را حل کرد و به کلاس برد.استاد به کلی مبهوت شد چرا که آن دو را به عنوان دو نمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی داده بود. + نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:20  توسط ََAF  |  مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

در خلال یک نبرد بزرگ فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت .فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند.فرمانده سربازان را جمع کرد،سکه ای از جیب خود بیرون آورد رو به آن ها کرد و گفت :سکه را بالا می اندازم ،اگر رو بیاید پیروز می شویم و اگر پشت بیاید شکست می خوریم.بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید.سکه به سمت رو افتاده بود و سربازان نیروی فوق العاده گرفتندو با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد ،معاون فرمانده نزد او آمد و گفت قربان،شما واقعا می خواستند سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟فرمانده با خونسردی گفت:بله و سکه را به اون نشان داد. هر دو طرف سکه رو بود. #سجادطباطباییان#بمب_انرژی#مشاوره#انگیزه#انگیزش#راهپویان_پرواز#کنکور#همایش#مشاوره_تحصیلی   sajadtabatabaeeian#   #moshavere  #konkur#rahpouyanparvaz#rahpooyanparvaz#angizesh#bombenergy#konkoor     + نوشته شده در  سه شنبه سی ام آبان ۱۳۹۶ساعت 11:12  توسط ََAF  |  مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید.

#سجادطباطباییان#بمب_انرژی#مشاوره#انگیزه#انگیزش#راهپویان_پرواز#کنکور#همایش#مشاوره_تحصیلی

 

sajadtabatabaeeian#

 

#moshavere  #konkur#rahpouyanparvaz#rahpooyanparvaz#angizesh#bombenergy#konkoor

 

+ نوشته شده در  شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ساعت 15:20  توسط ََAF  | 
مزرعه سیب زمینی...
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

مردی شبی را خانه ای روستایی می گذارند و پنجره های اتاق باز نمی شد.نیمه شب احساس خفقان کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت نمی توانست آن را باز کند .با مشت به شیشه ی پنجره کوبید و هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید.صبح روز بعد ،فهمید که شیشه کتابخانه ای را شکسته است و همه شب پنجره بسته بوده است .او فقط با فکر اکسیژن  اکسیژن را به خود رسانده بود . #سجادطباطباییان#بمب_انرژی#مشاوره#انگیزه#انگیزش#راهپویان_پرواز#کنکور#همایش#مشاوره_تحصیلی   sajadtabatabaeeian#   #moshavere  #konkur#rahpouyanparvaz#rahpooyanparvaz#angizesh#bombenergy#konkoor     + نوشته شده در  پنجشنبه نهم آذر ۱۳۹۶ساعت 11:27  توسط ََAF  |  مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

سال های بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت وزیر همواره می گفت هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید وزیر که در آنجا بود گفت نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می دهد در جهت خیر و صلاح شماست. پادشاه از این سخن وزیر بر آشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد... چند روز بعد پادشاه با ملازمشان برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند.پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل شد و از ملازمان خود دور افتاد در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله هایی رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست! آن ها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند .اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید چگونه می توانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد به انگشت او نگاه کنید! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد. پادشاه که به قصر رسید وزیر را فرا خواند و گفت:اکنون منظور تورا از اینکه می گفتی هر چه رخ می دهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زند مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

چند سال قبل به اتفاق خانواده ام برای گذراندن تعطیلات به ایتالیا رفتیم .در فلورانس موزه ای ویژه ای وجود دارد که مجسمه داوود اثر"میکل آنژ" را در آن به نمایش گذاشته اند این شاید زیباترین مجسمه در جهان باشد.ماجرای خلق مجسمه داوود بسیار جالب ا مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : شاهکارید, نویسنده : parvaztbn بازدید : 129 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 13:56

یادش به خیر، زمانی که برای کنکور داشتم آماده می شدم و به این نتیجه رسیده بودم که اصلا موفق نمیشم به صورت اتفاقی در یکی از همایش های انگیزشی کنکور شرکت کردم و یکی از داستان هایی که مشاور (مهندس سجاد طباطباییان) داشت تعریف میکرد حسابی به دل مزرعه سیب زمینی...ادامه مطلب
ما را در سایت مزرعه سیب زمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaztbn بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 13:56